معنی تامین اجتماعی

فارسی به انگلیسی

فارسی به ترکی

فرهنگ فارسی هوشیار

تامین

امین کردن، حفظ کردن، اعتماد کردن، راستی کردن ‎ چنین باد گفتن همین گفتن، زینهار دادن، استوانیدن (اعتماد کردن)، بیمه کردن ‎ (مصدر) ایمن کردن آرام دادن بی بیم کردن، امین کردن. -3 حفظ کردن امن کردن، آمین گفتن دعای کسی را. ‎ -5 (اسم) ایمنی. جمع: تامینات. یا تامین آتیه (آینده) . اندوخته برای زندگانی آینده نهادن و پیش بینی برای معاش آتیه. یا تامین عبور و مرور. منظم ساختن خط سیر و سایل نقلیه برای جلوگیری از تصادفات. یا تامین معاش. پیش بینی و تدارک وسایل زندگی. یا تامین منافع. پیش بینی سود برای خویش. یا تامین نظر. اعمال نظر و میل خود.


اجتماعی

‎ گروهی مردمی چپیرگی، خوگر دمساز (صفت) منسوب به اجتماع مقابل فردی. کاری که به اجتماع و به همگان بستگی داشته باشد آنچه مربوط بگروهی باشد که با هم زندگی میکنند مانند مو ء سسات فرهنگی بهداشتی اقتصادی سیاسی تعاونی و مانند آنها، کسی که با آداب و رسوم همگانی آشنا و دمساز است، طرفدار اجتماع سوسیالیست. یا کارهای اجتماعی. کارهایی که بسود اجتماع مردم صورت میگیرد.

فارسی به عربی

اجتماعی

اجتماعی، جماعی، جمهوری، غش، مدنی


تامین

امن، امن (فعل ماض)

فرهنگ عمید

اجتماعی

مربوط به اجتماع،
[عامیانه] خوش‌برخورد و آداب‌دان: آدم اجتماعی،
(سیاسی) = سوسیالیست


تامین

آماده کردن،
(صفت) آماده،
(صفت) دارای امنیت،
امنیت داشتن،

عربی به فارسی

اجتماعی

انسی , دسته جمعی , وابسته بجامعه , اجتماعی , گروه دوست , معاشرتی , جمعیت دوست , تفریحی


تامین

پشتگرمی , اطمینان , دلگرمی , خاطرجمعی , گستاخی , بیمه (مخصوصا بیمه عمر) , تعهد , قید , گرفتاری , ضمانت , وثیقه , تضمین , گروی , هم بر , پهلو به پهلو , متوازی , پرداخت غرامت , تاوان پردازی , جبران زیان , بیمه , حق بیمه , پول بیمه

فارسی به ایتالیایی

تامین

rifornimento

مترادف و متضاد زبان فارسی

تامین

امان، امنیت، ایمن‌سازی، آماده‌سازی، فراهم‌سازی، بسیج، تحصیل، تدارک، ترتیب، تهیه، آمین‌گویی، امن کردن، ایمن ساختن، ایمن کردن، امنیت‌دادن، اطمینان دادن، آماده، فراهم، مهیا، درامان، محفوظ، آمین‌گویی


اجتماعی

مدنی، جمعی، همگانی، معاشرتی،
(متضاد) انفرادی

فارسی به آلمانی

تامین

Sicher, Sichern

فرهنگ معین

اجتماعی

همگانی، عمومی، کسی که آداب معاشرت را می داند. [خوانش: (~.) [ع - فا.] (ص نسب.) منسوب به اجتماع، ]

حل جدول

اجتماعی

مقابل فردی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اجتماعی

همبودی، همبودین

معادل ابجد

تامین اجتماعی

1026

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری