معنی تجاوز
فارسی به عربی
انتهاک، تجاوز، حاله الحرب، عداء، مخالفه، هجوم
فارسی به ایتالیایی
عربی به فارسی
دست اندازی کردن , دست درازی کردن , تخطی کردن , تجاوز کردن , متجاوز بودن , سواره گذشتن از , پایمال کردن , باطل ساختن , برتری جستن بر , برتر یا مهمتر بودن , ورا رفتن , برتری یافتن , سبقت جستن , بالاتر بودن , سرپیچی , تخلف , تجاوز , خطا , گناه , فراروی
لغت نامه دهخدا
تجاوز. [ت َ وُ] (ع مص) عفو کردن گناه کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). درگذشتن ازگناه. (ترجمان عادل بن علی) (آنندراج): سزاوار عاطفت خداوند عالم سلطان بزرگ... که آنچه به اول رفته از بندگان تجاوز فرمایند. (تاریخ بیهقی). هر کار بقصد نقض عهد منسوب نباشد مجال تجاوز... فراختر باشد. (کلیله و دمنه). رسولان بشفاعت تجاوز از زلات اخلاطیان چند نوبت بفرستادند. (جهانگشای جوینی). || چشم پوشیدن و اغماض کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || از حد درگذشتن در آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). از حد درگذشتن. (آنندراج). افراط. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). درگذشتن. (دهار) (آنندراج) (فرهنگ نظام). از حد درگذشتگی وریژک. (ناظم الاطباء). بگذشتن از چیزی. (ترجمان عادل بن علی). تخطی. تعدی. بیرون شدن از حد و حق و عدل.
فرهنگ عمید
حملۀ نظامی یک یا چند کشور به یک یا چند کشور دیگر،
آسیب رساندن یا از میان بردن حقوق دیگران،
خارج شدن از اندازه،
[قدیمی] گذشت، بخشش،
کلمات بیگانه به فارسی
دست درازی
فارسی به انگلیسی
Aggression, Breach, Encroachment, Impingement, Inroad, Offense, Transgression, Trespass, Violation
فرهنگ فارسی هوشیار
همسایگی کردن عفو کردن گناه کسی، تعدی، ستم
تجاوز کارانه
گافانه (صفت) مانند تجاوز کاران از روی تجاوز کاری اعمال تجاوز کارانه.
فرهنگ فارسی آزاد
فرهنگ معین
(تَ وُ) [ع.] (مص ل.) درگذاشتن، فراگذاشتن.
فرهنگ واژههای فارسی سره
چنگ اندازی، دست درازی، تازش
مترادف و متضاد زبان فارسی
اجحاف، تخطی، تخلف، تعدی، تعرض، دستدرازی، دستاندازی، حدشکنی، مرزشکنی، هتکعصمت، عمل منافی عفت به عنف، اغماض، چشمپوشی، عفو، گذشت، اجحاف کردن، تخطی کردن، حدشکنی کردن، سرپیچی کردن
معادل ابجد
417