معنی تحریر کردن
لغت نامه دهخدا
تحریر کردن. [ت َ ک َ دَ] (مص مرکب) نوشتن. (ناظم الاطباء): و آنرا من تحریر کردم که بوالفضلم. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 296). استادم منشور باکالنجار تحریر کرد. (ایضاً ص 345). من که بوالفضلم این ملطفه ٔ خرد و نامه ٔ بزرگ تحریر کردم. (ایضاً ص 405).
پادشا را دبیر چیست زبان
که سخنهاش را کند تحریر.
ناصرخسرو.
آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یکی نامه محال است که تحریر کنم.
حافظ.
حل جدول
کتابت
فرهنگ واژههای فارسی سره
نگاشتن، نوشتن
مترادف و متضاد زبان فارسی
نوشتن، نگاشتن، نگارش کردن، مکتوب کردن، کتابت کردن
فارسی به انگلیسی
Write, Yodel
فارسی به عربی
اخطب
فرهنگ فارسی هوشیار
(مصدر) نوشتن نگاشتن.
فارسی به آلمانی
Aufschreiben, Beschreiben, Schreibe, Schreiben, Schreibt, Verfassen
معادل ابجد
1092