معنی تحریم
لغت نامه دهخدا
تحریم. [ت َ] (ع مص) حرام کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (دهار) (آنندراج). حرام گردانیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). حرام کردن و ناجایزقرار دادن. (فرهنگ نظام). مقابل تحلیل:
کای عجب نهی از پی تحریم بود
یا بتأویلی بد وتوهیم بود.
مولوی (مثنوی).
- تحریم الجمع، حرام بودن جمع میان دو خواهر در نزد یک شوهر.
- تحریم العین، حرام بودن عین مال بر کسی بعلتی، در مقابل تحریم المنفعه که حرام بودن منافع آنست بر وی.
- تحریم بالرضاع، حرام شدن زن به مرددر اثر شیرخوارگی و همشیرگی.
- تحریم بالزنا، حرام شدن زن به مرد در اثر یک زنا، مانند آنکه اگر مردی با زنی زنا کند ازدواج با دختر آن زن برای آن مرد حرام است.
- تحریم بالکفر، حرام شدن مرد به زن بعلت کافر شدن مرد. هر گاه مرد کافر شود زوجه ٔ وی بدو حرام میگردد.
- تحریم باللعان، حرام شدن مرد بر زوجه ٔ خود پس از اجرای تشریفات لعان. هر گاه مردی به زوجه ٔ خود نسبت زنا دهد و شاهد نداشته باشد تشریفات لعان را انجام میدهد و زن بدو حرام میگردد. رجوع به لعان شود.
- تحریم بالمصاهره، حرام شدن مردی بر زنی بعلت پیدایش یک مصاهرت و ازدواج میان دو کس دیگر، مانند آنکه هر گاه مردی با زنی ازدواج کند، ازدواج او با دختر آن زن ابداً حرام میشود و ازدواج پدر داماد با عروس نیز همین گونه حرام است.
- تحریم بالنسب، حرام بودن زنی به مردی در اثر خویشاوندی نسبی، مانند آنکه فرزندان برادر بر برادر حرام هستند.
- تحریم بالوطی، حرام شدن زنی بر مردی بعلت انجام عمل شنیع وطی میان دو مرد چنانکه هر گاه مردی دیگر را وطی کند وطی کننده حق ازدواج با خواهران مرد وطی شده را ندارد.
- تحریم ما یجب علی الانسان فعله، حرام کردن عملی که بر انسان واجب بوده است بوسیله ٔ نذر و مانند آن. البته این گونه نذرها در شرع مجاز نیست تحقق نمییابد.
|| تکبیر در اول نماز. (مفاتیح). || در حرم درآمدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || احرام بستن. (آنندراج):
چون همی خواستی گرفت احرام
چه نیت کردی اندر آن تحریم.
ناصرخسرو.
|| در ماه حرام داخل شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || ناپیراستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). ناپیراستن پوست. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تمام دباغت ناکردن پوست. (آنندراج). || ریاضت تمام نایافتن ستور. (تاج المصادر بیهقی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || شکوه مند کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). شکوه مند گردانیدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || تحریم فلان، غلبه کردن بر وی در قمار و جز آن. (از اقرب الموارد) (ازقطر المحیط). || با حرمتی شدن که هتک آن روا نباشد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء).
تحریم. [ت َ] (اِخ) سوره ٔ شصت وششمین از قرآن، مدنیه و آن دوازده آیت است، پس از طلاق و پیش از ملک.
فرهنگ معین
(مص م.) حرام کردن، ناروا شمردن، (اِمص.) قطع یا محدود کردن مناسبات تجارتی و سیاسی به عنوان اقدام تنبیهی توسط یک یا چند دولت علیه کشوری که قوانین بین المللی را نقض کرده است: تحریم اقتصادی، تحریم سیاسی، تحریم تسلیحاتی و مانند آن [خوانش: (تَ) [ع.]]
فرهنگ عمید
حرام کردن، حرام گردانیدن چیزی یا کاری، منع کردن،
(اسم) شصتوششمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۲ آیه، متحّرم، لمتحرم،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
جلوگیری، بازداشتن
مترادف و متضاد زبان فارسی
بایکوت، قدغن، منع، نهی، حرامسازی، حرام،
(متضاد) تحلیل، رواداشتن، رواداری
فارسی به انگلیسی
Boycott, Coventry, Prohibition, Sanction, Taboo
فارسی به ترکی
ambargo
فارسی به عربی
مقاطعه
عربی به فارسی
محرومیت از شغل وکالت
فرهنگ فارسی هوشیار
حرام کردن، نا جایز قرار دادن
فرهنگ فارسی آزاد
تَحْرِیْم، (حَرَّمَ، یُحَرِّمُ) حَرام کردن، نهی و منع نمودن، ناروا دانستن (سُوْرَهُ التَّحْرِیْم سوره 66 قرآنست که مدنیّه میباشد و دوازده آیه دارد)،
فارسی به ایتالیایی
sanzione
معادل ابجد
658