معنی تخشا
لغت نامه دهخدا
تخشا. [ت َ] (نف) کوشنده و ساعی. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج). سعی کننده و کوشنده. (برهان) (ناظم الاطباء).نعت فاعلی (صفت مشبهه) از تخشیدن. پهلوی «توخشاک »، پازند «توخشا». (حاشیه ٔ برهان چ معین). دیگر اینکه حرف «تهَ » اوستایی... به تاء و سین تغییر می یابد، چنانکه «تَهْوَخْش » در فارسی تخشا (کوشا) و تهری در فارسی سه شده. (فرهنگ ایران باستان ص 3):
بکو تخشا به کاری گرفه پیوست
همی باشید میدارید پیوست.
زراتشت بهرام (از فرهنگ جهانگیری).
فرهنگ عمید
کوشنده، کوشا،
حل جدول
گویش مازندرانی
شتاب و عجله
فرهنگ فارسی هوشیار
سعی کننده و کوشنده
معادل ابجد
1301