معنی تدرب
لغت نامه دهخدا
تدرب. [ت َ دَرْ رُ] (ع مص) خو کردن و حریص گردیدن به چیزی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عادت کردن و مواظب شدن بر کاری. (آنندراج). عادت کردن به چیزی. (المنجد) (اقرب الموارد) (از متن اللغه): تدرب بالامر؛ ضری به و اعتاده. تهداء. (متن اللغه).
فرهنگ معین
بار آمدن، خو گرفتن، آمیختن. [خوانش: (تَ دَ رُّ) [ع.] (مص ل.)]
فرهنگ عمید
خو گرفتن، عادت کردن،
حل جدول
عادت کردن
فرهنگ فارسی هوشیار
خو کردن و حریص گردیدن بچیزی، عادت کردن و مواظبت
فرهنگ فارسی آزاد
تَدَرُّب، عادت کردن، خو گرفتن، حریص شدن در کاری،
معادل ابجد
606