معنی تدفین
لغت نامه دهخدا
تدفین. [ت َ] (ع مص) مرده را در گور کردن: در فرزه ٔ نیشابور قرب صدهزار آدمی هلاک شد و کس به تغسیل و تکفین و تدفین ایشان فرانمی رسید و همه را با آن جامه که داشتند در زیر خاک میکردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 326).
فارسی به انگلیسی
Burial, Entombment, Interment
مترادف و متضاد زبان فارسی
خاکسپاری، دفن، بهخاک سپردن، خاک کردن، دفن کردن، مدفون ساختن
فرهنگ فارسی هوشیار
مرده را در گور کردن
فرهنگ معین
(تَ) [ع.] (مص م.) به خاک سپردن، دفن کردن.
حل جدول
کشیدن سیگار
مراسم تدفین
خاکسپاری
گیاه تدفین
کوافر
چند کیلو خرما برای مراسم تدفین
فیلمی از سامان سالور
سیزده 59، چندکیلو خرما برای مراسم تدفین
فیلمی از سامان سالور
فرهنگ واژههای فارسی سره
خاکسپاری
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی آزاد
تَدْفِین، دفن کردن، میّت را بخاک سپردن،
فارسی به ایتالیایی
sepoltura
واژه پیشنهادی
سرتامس براون
معادل ابجد
544