معنی تذهیب

لغت نامه دهخدا

تذهیب

تذهیب. [ت َ] (ع مص) زراندود کردن. (تاج المصادربیهقی) (دهار) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (غیاث اللغات): تذهیب و تزویق آن بجایی رسانید که صنعت صناع رصافه به اضافت تصنع و تنوق نقاشان آن روزگار در مقابله ٔ آن ناچیز شد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 421).

فرهنگ معین

تذهیب

(تَ) [ع.] (مص م.) زر گرفتن، زراندود کردن.

فرهنگ عمید

تذهیب

زراندود کردن، طلاکاری،
تزیین و نقش‌ونگار دادن اوراق کتاب‌های خطی با آب زر و لاجورد،

حل جدول

تذهیب

طلاکاری

طلا کاری

مترادف و متضاد زبان فارسی

تذهیب

زراندود، طلاپوشی، طلاکاری، مذهب، تمویه، مطلاپوشی، زراندود کردن، طلاکاری کردن

فارسی به انگلیسی

تذهیب‌

Gilding, Gilt

فارسی به عربی

تذهیب

اضاءه

فرهنگ فارسی هوشیار

تذهیب

زرکاری زرنگاری ‎-1 (مصدر) زر گرفتن زر اندود کردن، (اسم) زر کاری طلا کاری، جمع: تذهیبات. زراندود کردن

فرهنگ فارسی آزاد

تذهیب

تَذْهِیب، به زَر گرفتن، زر اندود کردن، طلا کاری،

معادل ابجد

تذهیب

1117

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری