معنی ترفند
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(ص.) بیهوده، (اِ.) تزویر، حیله. [خوانش: (تَ فَ)]
فرهنگ عمید
مکر، حیله: چون خود نکنی چنانکه گویی / پند تو بُوَد دروغ و ترفند (ناصرخسرو: ۲۳)،
تزویر،
دروغ،
(صفت) [قدیمی] بیهوده: با هنر او همه هنرها یافه / با سخن او همه سخنها ترفند (فرخی: لغتنامه: ترفند)،
حل جدول
خدع
مترادف و متضاد زبان فارسی
تزویر، چاره، حیله، دروغ، شعبده، فریب، مکر، سخن بیهوده، محال
فارسی به انگلیسی
Art, Artifice, Device, Dodge, Expediency, Expedient, Game, Gamesmanship, Maneuver, Manoeuvre, Ploy, Policy, Ruse, Scheme, Shift, Strategy, Stunt, Subterfuge, Tactics, Trick, Wile
فارسی به عربی
أُحْبُولَه، اِحْتیالٌ
فرهنگ فارسی هوشیار
دروغ و تزویر ومکر و حیله باشد
معادل ابجد
734