معنی ترکیب شیمیایی آلی

لغت نامه دهخدا

آلی

آلی. [لی ی] (ع ص نسبی) منسوب به آلت.
- جسم آلی، جسمی مرکب از آلات که هر یک را منصبی جدا باشد.
- عضو آلی، هر عضو که اسم کل بر جزو آن صدق نکند. مقابل عضو غیرآلی یا عضو مفرد.
- مرض آلی، بیماری که متوجه عضوی آلی باشد:قولنج مرض آلی است.

آلی. (حامص) سرخی. سرخی نیم رنگ.

آلی. [لا] (ع ص) گوسفند بزرگ دنبه. کبش دنبه ناک. || مرد بزرگ سرین.


شیمیایی

شیمیایی. (ص نسبی) منسوب به شیمی: فعل و انفعال شیمایی.عمل شیمیایی. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیمی شود.


حکمت آلی

حکمت آلی. [ح ِ م َ ت ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) منطق. میزان. علم المیزان. رجوع به حکمت شود.

واژه پیشنهادی

فرهنگ عمید

شیمیایی

مربوط به علم شیمی،
آنچه از واکنش‌های شیمیایی حاصل می‌شود: بمب شیمیایی،

فرهنگ فارسی هوشیار

شیمیایی

ماتیک (صفت) منسوب به شیمی: فعل و انفعالات شیمیایی.

فارسی به عربی

ترکیب

ترکیب، جعل، خلیه، شکل، مجموعه، مرکب، مزیج

عربی به فارسی

ترکیب

ترکیب , ساخت , انشاء , سرایش , قطعه هنری , ساختن , جفت سازی , سوار کنی , لوازم , نصب , تاسیسات

معادل ابجد

ترکیب شیمیایی آلی

1054

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری