معنی تر و تازه

لغت نامه دهخدا

تر و تازه

تر و تازه. [ت َ رُ زَ / زِ] (ترکیب عطفی، ص مرکب) ضد پژمرده. شاداب. سبز و خرم. خوش:
روزگاری چنین تر و تازه
نوبهاری چنین خوش و خرم.
مسعودسعد.
گر همی خواهی ترا نخلی کنند
شرقی و غربی ز تو میوه چنند
یا در آن عالم حقت سروی کند
تا تر و تازه بمانی تا ابد.
مولوی.
و رجوع به تر و تازه کردن شود.

حل جدول

تر و تازه

شاداب

شاداب، باطراوت

نو

ریان

فارسی به انگلیسی

تر و تازه‌

Crisp, Crispy, Fresh, Green, Refreshing, Vernal, Young

فرهنگ فارسی هوشیار

معادل ابجد

تر و تازه

1019

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری