معنی تسویه

لغت نامه دهخدا

تسویه

تسویه. [ت َ س ْ ی َ] (ع اِ) تسویه. مأخوذ از عربی، راست کردگی و درست کردگی و برابری. (ناظم الاطباء).

فرهنگ معین

تسویه

(تَ یِ) [ع. تسویه] (مص م.) برابر ساختن، مساوی کردن.

فرهنگ عمید

تسویه

مساوی کردن، برابر کردن، یکسان‌ کردن،
هم‌سطح‌ کردن،

حل جدول

تسویه

مساوی کردن، یکسان کردن

مترادف و متضاد زبان فارسی

تسویه

برابر، تساوی،
(متضاد) نابرابر، مساوی، یکسان سازی، تسویت، برابر کردن، مساوی ساختن، راست کردن، مساوی کردن، یکسان کردن، تصفیه‌حساب

فارسی به انگلیسی

تسویه‌

Liquidation

فارسی به ترکی

فارسی به عربی

تسویه

تصفیه، تنظیف، حل، مستوطنه، مقعد

فرهنگ فارسی هوشیار

تسویه

برابر کردن، مساوی کردن

فرهنگ فارسی آزاد

تسویه

تَسْوِیَه، (سَوَّی) مساوی نمودن، راست و مستقیم نمودن، انجام دادن، بین دو نفر مساوات و عدالت نمودن،

معادل ابجد

تسویه

481

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری