معنی تصدیق کردن

لغت نامه دهخدا

تصدیق کردن

تصدیق کردن. [ت َ ک َ دَ] (مص مرکب) اقرار به راستی کردن. (ناظم الاطباء). راست شمردن. راستگوی شمردن. راست داشتن.راستگوی داشتن. (یادداشت مرحوم دهخدا):
به هر پیام که آورد کرده ام تصدیق
به هرچه از تو رسیده است گفته ام صدّق.
انوری.
نرسد نامه ٔ سعدی به کسی در همه عالم
که نه تصدیق کند کز سر دردی است فغانش.
سعدی.
وآن که او را نبود از اسرار داد
کی کند تصدیق او ناله ٔ جماد.
مولوی.
تصدیق مهربانی ما جمله کرده اند
انکار تا کی از دل نامهربان بپرس.
ظهوری (از آنندراج).

حل جدول

تصدیق کردن

اکد

صحه

گواهی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تصدیق کردن

براست داشتن، راست شمردن

مترادف و متضاد زبان فارسی

تصدیق کردن

تایید کردن،
(متضاد) تکذیب کردن، پذیرفتن، قبول کردن، اذعان داشتن، اعتراف کردن، اقرار کردن، گواهی دادن، شهادت دادن

فارسی به انگلیسی

تصدیق‌ کردن‌

Acknowledge, Accept, Allow, Attest, Authenticate, Certify, Concede, Concur, Confirm, Grant, Own, Sanction, Seal, Vouch, Witness

فارسی به عربی

تصدیق کردن

اسس، اشهد، اکد، برر، منحه

فارسی به آلمانی

تصدیق کردن

Abonnieren, Anerkennen, Aufbauen, Ausrichten, Befestigen, Begründen, Begründen, Bekräftigen, Berechtigen, Bestaetigen, Bestaetigen, Bestätigen, Einlassen, Einrichten, Einsegnen, Einstellen, Justieren, Unterzeichnen, Vergewissern, Vertrag unterzeichnen

واژه پیشنهادی

تصدیق کردن

آری گفتن

معادل ابجد

تصدیق کردن

878

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری