معنی تعجب کردن
لغت نامه دهخدا
تعجب کردن. [ت َ ع َج ْ ج ُ ک َ دَ] (مص مرکب) تعجب داشتن. تعجب نمودن. شگفت کردن وآشفته شدن. (ناظم الاطباء). شگفتی کردن. حیرت کردن. در شگفتی و حیرت شدن. حیران ماندن: تعجب کردند از عمر دراز و تأسف همچنان بر حیات دنیا. (گلستان). از آن حالت تعجب کردم که در اوقات امکان اقوات چون باری تعالی حکمی رانده باشد و برات وفات قومی روان کرده. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص 331).
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
به شگفتآمدن، شگفتزده شدن، حیرت کردن، مبهوتگشتن
فارسی به انگلیسی
Goggle, Wonder
فارسی به ترکی
şaşırmak, hayret etmek
فارسی به عربی
فرهنگ فارسی هوشیار
شگفتیدن شگفتن چو افراسیابش به هامون بدید - شگفتید از آن کودک نو رسید (شاهنامه) (مصدر) حیرت کردن شگفت داشتن.
فارسی به آلمانی
Bewundern
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
749