معنی تقسیط

لغت نامه دهخدا

تقسیط

تقسیط. [ت َ] (ع مص) کم کردن نفقه بر عیال. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بخل نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || قسطبندی کردن بدهی را به قسمتها و مهلت های معین. (از اقرب الموارد): فلان بدهی خود را تقسیط کرد که هر ماهی پانصد تومان بپردازد. || در فواصل معین غرس کردن نهال را. || پراکنده کردن چیزی را، یقال: قسط الخراج علیهم و المال بینهم، ای فرقه. (از اقرب الموارد).

فرهنگ معین

تقسیط

(تَ) [ع.] (مص م.) قسط قسط کردن، قسط بندی.

فرهنگ عمید

تقسیط

وام خود را به قسط‌های معیّن ادا کردن، پولی را به چند قسط پرداختن،

حل جدول

تقسیط

قسط بندی

مترادف و متضاد زبان فارسی

تقسیط

قسطبندی، قسطقسط

فرهنگ فارسی هوشیار

تقسیط

قسط قسط کردن

معادل ابجد

تقسیط

579

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری