معنی تلو
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
دنبال، پس، بچه شتر که دنبال مادر خود می رود. [خوانش: (تِ) [ع.] (اِ.)]
فرهنگ عمید
دنباله،
پیرو،
* تلوتلو
* تلوتلو: [عامیانه] حرکت بیاراده به چپ و راست، مانند راه رفتن آدم مست،
* تلوتلو خوردن: [عامیانه] به چپ و راست حرکت کردن، نامرتب راه رفتن در حالت مستی یا حالت ضعف و ناتوانی،
حل جدول
گویش مازندرانی
خار گیاهان – تیغ
فرهنگ فارسی هوشیار
بلند، پیرو، بچه اشتر دنبال پس پی، (صفت) پس رو دنبال گیر.
فرهنگ فارسی آزاد
تِلْو، پیرو، تبعیت کننده، دنباله رو، دنباله (جمع: اَتْلاء)،
معادل ابجد
436