معنی تنب

لغت نامه دهخدا

تنب

تنب. [ت ُ ن ُ] (اِ) درخت صنوبر. (ناظم الاطباء).

تنب. [تُمب ْ] (اِخ) دو جزیره ٔ نزدیک بهم که میان قشم و ساحل جنوبی خلیج فارس واقع است. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 شود.

تنب. [ت ُن ْ ن َ / ت ِن ْ ن َ] (اِخ) دهی است به شام و از آن است محمدبن محمدبن عقیل محدث اوستاد در فن انشاء. و صالح تنبی راوی. (منتهی الارب).قریه ای بزرگی است از قراء حلب. (از معجم البلدان).


خانقاه ابن تنب...

خانقاه ابن تنبی. [ن َ / ن ِ هَِ اِ ن ِ ت َ ن َب ْ بی] (اِخ) این خانقاه را امیر جمال الدین ابوالثناء عبدالقاهربن عیسی معروف به ابن التنبی بحلب در ذیل محله ٔعقبه ساخت و آن را در سال 639 هَ. ق. (زمان وفاتش) وقف کرد. (از خطط الشام محمد کردعلی جزء 6 ص 145).

حل جدول

تنب

جزایر بزرگ و کوچک جنوبی

درخت صنوبر، جزایر بزرگ و کوچک جنوبی


تنب، گیز

درخت صنوبر


تنب ، گیز

درخت صنوبر


درخت صنوبر

تنب، گیز

گیز

تنب، گیز

تنب


جزایر بزرگ و کوچک جنوبی

تنب


درخت صنوبر، جزایر بزرگ و کوچک جنوبی

تنب

معادل ابجد

تنب

452

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری