معنی تندرو
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
آن که در حرکت و رفتن سریع باشد، بی باک، بی پروا. [خوانش: (تُ. رُ) (ص فا.)]
فرهنگ عمید
[مقابلِ کُندرو] انسان یا حیوان یا وسیلۀ نقلیهای که میتواند تند حرکت کند، تندرونده، تندرفتار، تیزرفتار،
[مجاز] بیباک، بیپروا،
[مجاز] افراطی، کسی که در وابستگی به عقیدهای تعصب دارد،
ترشرو، بداخم،
بخیل،
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
بادپا، تیزپر، تیزتک، تیزرو، دونده، راهوار، سبکسیر، سریع، سریعالسیر،
(متضاد) کندرو، بیباک، بیپروا،
(متضاد) ترسو، جبون، افراطی،
(متضاد) میانهرو
فارسی به انگلیسی
Express, Fanatic, Fast, Hard-Line, Radical, Immoderate, Rabid, Rapid, Spanking, Winged
فارسی به ترکی
aşırı
فارسی به عربی
سریع، سمامه، صوم
فرهنگ فارسی هوشیار
چالاک و سریع السیر، زشت، ناخوش و خشمناک
واژه پیشنهادی
معادل ابجد
660