معنی تندی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
تیزی، برندگی، چابکی، چالاکی، ترش رویی، بدخُلقی. [خوانش: (تُ) (حامص.)]
حل جدول
مترادف و متضاد زبان فارسی
سختی، شدت، پرخاش، تشدد، تغیر، حدت، خشونت، سورت، شدت، غضب، معاتبه،
(متضاد) رفق، شکیبایی، مدارا، ملایمت، سرعت، شتاب،
(متضاد) کندی، برندگی، تیزی، جلادت،
(متضاد) بردباری
فارسی به انگلیسی
Acrimony, Celerity, Expedition, Fastness, Haste, Heat, Hotness, Quickness, Rapidity, Severity, Sharpness, Speed, Speediness, Spiciness, Strength, Stringency, Swiftness, Velocity, Virulence
فارسی به ترکی
acılık
فارسی به عربی
تزوی، حراره، حموضه، رکله، زنجبیل، سرعه، عاصفه، عنف، نار
گویش مازندرانی
تندی، سرعت، خشونت، تیزی
فرهنگ فارسی هوشیار
درشتی
معادل ابجد
464