معنی تنقلات

لغت نامه دهخدا

تنقلات

تنقلات. [ت َ ن َق ْ ق ُ] (ع اِ) ج ِ تنقل. تنقلهاو آجیلها و شیرینی ها و هر چیزی که کم کم و گاه گاه خورند و گاگاها. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنقل شود.

فارسی به انگلیسی

تنقلات‌

Bite, Confections, Eats, Refreshments

فرهنگ عمید

تنقلات

انواع آجیل، خشکبار، شیرینی، میوه، و امثال آن،

مترادف و متضاد زبان فارسی

تنقلات

نقل و آجیل، شب‌چره

فرهنگ فارسی هوشیار

تنقلات

شب چره ها (مصدر اسم) جمع تنقل آجیلات و شیرینیها و هر چیزی که گاه گاه بخورند

واژه پیشنهادی

معادل ابجد

تنقلات

981

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری