معنی تن پوش طیور
حل جدول
لغت نامه دهخدا
تن پوش. [تَم ْ] (نف مرکب، اِ مرکب) که تن را پوشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). تنجامه. لباس. پوشاک. || خلعتی که شاهان دادندی از جامه هایی که خود آن را از پیش پوشیدندی. خلعتی که پادشاهان از جامه های پوشیده ٔ خود عطا کردندی و این گرامی تر از دیگر خلاع بود: یک ثوب سرداری ترمه ٔ تن پوش مبارک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
طیور
طیور. [طَی ْ یو] (ع ص) تیزرو. || چالاک. یقال: هو طیورٌ فیورٌ؛ ای حدیدٌ سریعالفیئه. (منتهی الارب). ای سریعالتحول من امر الی آخر. (قُطر المحیط).
طیور. [طُ] (ع اِ) ج ِ طیر. پرندگان. مرغان. جج ِ طائر: الا آنک او را باد و دیو و پری و وحوش و طیور در فرمان بود و مرا نیست. (ترجمه ٔ طبری بلعمی).
بدام زلف تو گه آدمی و گاه ملک
گهی وحوش گرفتار و گه طیورانند.
حکیم حاذق (آنندراج).
گویش مازندرانی
جامه – پیراهن
فرهنگ واژههای فارسی سره
پرندگان، ماکیان
کلمات بیگانه به فارسی
پرندگان
فرهنگ فارسی آزاد
طُیُوْر، پرندگان (مفرد: طائِر) جمع های دیگر طائِر، طَیْر و اَطْیار است،
معادل ابجد
983