معنی تهویه مطبوع

حل جدول

تهویه مطبوع

ارکاندیشن

ایرکاندیشن


دستگاه تهویه مطبوع

فن کوئل

فنکوئل


سیستم تهویه مطبوع

ارکاندیشن


سیستمی برای تهویه مطبوع

فن‌کوئل

فارسی به انگلیسی

فارسی به ایتالیایی

واژه پیشنهادی

لغت نامه دهخدا

تهویه

تهویه. [ت َ ی َ / ی ِ] (ع مص) تهویه. هوا دادن.عوض کردن هوای اطاق و محوطه. (فرهنگ فارسی معین).
- دستگاه تهویه، دستگاهی که برای ایجاد هوای مطبوع در سالنها و اماکن عمومی نصب کنند. (فرهنگ فارسی معین).


مطبوع

مطبوع. [م َ](ع ص) خوش آینده و مرغوب طبع.(غیاث)(آنندراج). خوش آیندو خنیده و موافق میل و موافق طبع و مرغوب طبع و دلنشین و دلچسب و مقبول و خوشگل.(ناظم الاطباء). مرغوب.مطابق میل. مطابق طبع. خوش آیند. دل پسند. خاطرپسند.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): پس این مسئله بخلاف آن قیاس است که خواجه کرده است که یزدان مطبوع است بر خیر و قادر نیست بر شر و اهریمن مطبوع است بر شر و قادر نیست بر خیر.(کتاب النقض ص 446). گویندهر مکلف که مطبوع باشد از قبل خدای تعالی بر ایمان و طاعت هرگز کفر نتواند آوردن.(کتاب النقض ص 446).
غریب از خوی مطبوعت که روی از بندگان پوشی
بدیع از طبع موزونت که در بر دوستان بندی.
سعدی.
ای چشم خرد حیران در منظر مطبوعت
وی دست هوس کوتاه از دامن ادراکت.
سعدی.
فتنه انگیزی و خون ریزی و خلقی نگرانند
که چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی.
سعدی.
سلطان را سخن گفتن او مطبوع آمد.(گلستان).
حافظا گر مدد از بخت بلندت باشد
صیدآن شاهد مطبوع شمایل باشی.
حافظ.
از بهر دل کسی بدست آوردن
مطبوع نباشد دگری آزردن.
(ازامثال و حکم ج 1 ص 108).
- غیرمطبوع، بدگل وزشت و غیرمقبول و برخلاف میل.(ناظم الاطباء).
- مطبوع افتادن، خوش آمدن. مورد قبول و خوش آیندی قرار گرفتن.
- نامطبوع، ناخوشایند: لاجرم در بزرگی نامقبول و نامطبوع آمد.(گلستان).
|| چاپ شده و به طبعرسیده.(ناظم الاطباء). مهرکرده شده. نقش کرده. چاپ زده. چاپ کرده. چاپی. مقابل خطی.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ٔ بعد شود.

فارسی به عربی

تهویه

تهویه

فرهنگ معین

تهویه

(تَ یِ) [ع. تهویه] (مص م.) هوا را عوض کردن، خنک کردن هوا.

فرهنگ فارسی هوشیار

تهویه

عوض کردن هوای اطاق

معادل ابجد

تهویه مطبوع

553

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری