معنی تهی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
(تُ) (ص.) خالی.
فرهنگ عمید
[مقابلِ پُر] آنچه چیزی در داخل آن نباشد، خالی،
بیارزش،
تنها: کوفته بر سفرۀ من گو مباش / کوفته را نان تهی کوفتهست (سعدی۱: ۱۰۳)،
حل جدول
خالی
مترادف و متضاد زبان فارسی
پوچ، تخلیه، خالی، خلاء،
(متضاد) پر، مملو، عاری
فارسی به انگلیسی
Barren, Blank, Empty, Inane, Jejune, Null, Spent, Vacant, Vacuous, Void, Windy, Devoid
فارسی به عربی
جوف، خزره، فارغ، فقیر، قاحل، متکبر، ملغی
فرهنگ فارسی هوشیار
خالی، مقابل پر
معادل ابجد
415