معنی تواب
لغت نامه دهخدا
تواب. [ت َوْ وا] (ع ص) نعت است از توبه بمعنی بازگشتن از گناه، و بمعنی مهربان شدن خدای بر کسی، یقال: هو تواب علی عباده. (منتهی الارب). توبه پذیرنده. (غیاث اللغات) (آنندراج) (ابوالفتوح رازی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (السامی فی الاسامی از یادداشت ایضاً). توبه پذیر. توبه دهنده. (یادداشت ایضاً). مأخوذ از «تاب اﷲ علیه » می باشد، یعنی توفیق دهنده ٔ توبه و آسان گرداننده ٔ دشواری و باز مهربان شونده بر کسی. (ناظم الاطباء). || توبه کننده. (آنندراج) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بمعنی تائب یعنی توبه کننده و بازگشت کننده ٔ از گناه. (ناظم الاطباء): ان اﷲ یحب التوابین. (قرآن 2 / 222). || (اِخ) نامی از نامهای خدای تعالی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). بمعنی توبه پذیر:
غیب دان و لطیف و بی چونی
سترپوش و کریم و توابی.
سعدی.
فرهنگ معین
توبه پذیرنده، از صفات خداوند، توبه کننده. [خوانش: (تَ وّ) [ع.] (ص.)]
فرهنگ عمید
بازگشتکننده از گناه، توبهکننده،
بخشایندۀ گناه، ارزانیدارندۀ توبه، توبهپذیرنده،
(اسم، صفت) از صفات باریتعالی،
حل جدول
بسیار توبه کننده
مترادف و متضاد زبان فارسی
توبهپذیر، بخشاینده، توبهگر، توبه کننده، بازگشتکننده، توبهپرست
فرهنگ فارسی هوشیار
توبه پذیرنده
فرهنگ فارسی آزاد
تَوّاب، با حرف عَن: بسیار توبه کننده، مأخوذ از تابَ الله عَلیه: بسیار توفیق دهنده توبه و از القاب الهی،
معادل ابجد
409