معنی توتک

لغت نامه دهخدا

توتک

توتک. [توت َ] (اِ) جانوری است سخن گو که آن را بتازی طوطی خوانند. (فرهنگ جهانگیری). مرغی است معروف که طوطی گویند. (فرهنگ رشیدی). طوطی سخن گو را گویند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || نوعی از نان باشد که در قزوین و توابع آن خصوصاً در راوند (کذا) خوب می پزند. (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج). || قسمی از نی باشد که شبانان نوازند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). قسمی از نی باشد و آنرا نیشه هم گویند. (فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی):
به شوخی گر کند توتک نوازی
پری را دل کند از شیشه بازی
ز شدّ توتک او اندک اندک
خرد قالب تهی سازد، چه توتک ؟
تأثیر (از آنندراج).

توتک. [ت َ / تُو ت َ / تو ت َ] (اِ) گنجینه و مخزن. (برهان) (آنندراج). انبارخانه و گنجینه و مخزن و صندوق پول و تپنگو. (ناظم الاطباء).

توتک. [تو ت َ] (اِخ) محله ایست از محلات شیراز. (فرهنگ رشیدی) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء).

توتک. [تو ت َ] (اِخ) دهی از دهستان دلکا است که در بخش بزمان شهرستان ایرانشهر واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

فرهنگ معین

توتک

(تَ) (اِ.) طوطی.

(~.) (اِ.) نان کوچک قندی.

(~.) (اِ.) گنجینه، صندوق پول.

(~.) (اِ.) نوعی نی لبک، که چوپانان می نوازند.

فرهنگ عمید

توتک

گنجینه، مخزن،
صندوق پول،

طوطی

(موسیقی) قسمی نی که چوپانان می‌نوازند، نی‌توتک، نی‌لبک،
نوعی نان کوچک قندی،

حل جدول

توتک

نوعی نان قندی

مترادف و متضاد زبان فارسی

توتک

نی‌لبک، طوطی، نان‌قندی، گنجینه

گویش مازندرانی

توتک

کلوچه ی تنوری و خانگی که فاقد شکر و شیرینی است

نان تنوری کوچک که حالت تزیینی دارد

فرهنگ فارسی هوشیار

توتک

مخزن، گنجینه

معادل ابجد

توتک

826

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری