معنی تورنگ
لغت نامه دهخدا
تورنگ. [رَ] (اِ) خروس صحرائی را گویند که تذروباشد. (برهان) (آنندراج). خروس صحرائی. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). بعضی به معنی تذرو گفته اند مرادف ترنگ مرقوم. (فرهنگ رشیدی). همان تذرو است که او را ترنگ نیز گفته اند و خروس دشتی خوانند.... (انجمن آرا). قرقاول و خروس جنگلی و تذرو. (ناظم الاطباء). همان ترنگ مذکور است. (شرفنامه ٔ منیری):
نبرد کبک به دور تو جور از شاهین
نکرد باز ز بأس تو ظلم بر تورنگ.
منصور شیرازی (از فرهنگ رشیدی).
رجوع به ترنگ شود.
تورنگ تپه
تورنگ تپه. [رَ ت َپ ْ پ َ / پ ِ] (اِخ) در دوازده میلی استرآباد است که در آنجا حفاریها و کاوشهای فراوانی شد و آثار و اشیاء قابل ملاحظه بدست آمد. رجوع به تاریخ ایران باستان ج 2 ص 1620 و 1621 شود.
فرهنگ عمید
قرقاول
حل جدول
قرقاول
قرقاول، تورنگ
تذرو
تذرو، تورنگ
قرقاول
قرقاول ، تورنگ
تذرو
تذرو ، تورنگ ، یلوه
قرقاول
قرقاول و تدزو
تورنگ
خروس صحرایی
تورنگ
گویش مازندرانی
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) خروس صحرای تذرو
فرهنگ معین
(رَ) (اِ.) خروس صحرایی، تذرو.
نام های ایرانی
پسرانه، خروس صحرایی، قرقاول، قرقاول
معادل ابجد
676