معنی تورنگ
لغت نامه دهخدا
تورنگ. [رَ] (اِ) خروس صحرائی را گویند که تذروباشد. (برهان) (آنندراج). خروس صحرائی. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). بعضی به معنی تذرو گفته اند مرادف ترنگ مرقوم. (فرهنگ رشیدی). همان تذرو است که او را ترنگ نیز گفته اند و خروس دشتی خوانند.... (انجمن آرا). قرقاول و خروس جنگلی و تذرو. (ناظم الاطباء). همان ترنگ مذکور است. (شرفنامه ٔ منیری):
نبرد کبک به دور تو جور از شاهین
نکرد باز ز بأس تو ظلم بر تورنگ.
منصور شیرازی (از فرهنگ رشیدی).
رجوع به ترنگ شود.
فرهنگ معین
(رَ) (اِ.) خروس صحرایی، تذرو.
فرهنگ عمید
قرقاول
حل جدول
قرقاول
نام های ایرانی
پسرانه، خروس صحرایی، قرقاول، قرقاول
گویش مازندرانی
قرقاول، نوعی گیاه
فرهنگ فارسی هوشیار
(اسم) خروس صحرای تذرو
معادل ابجد
676