معنی توریست
فرهنگ معین
[فر.] (اِ.) جهانگرد، سیاح، گردشگر (فره).
فرهنگ عمید
کسی که به منظور سیاحت و شناخت مکانی به آنجا سفر میکند، گردشگر، جهانگرد،
حل جدول
فرهنگ واژههای فارسی سره
گردشگر
کلمات بیگانه به فارسی
گردشگر
ترکی به فارسی
جهانگرد، توریست
فرهنگ فارسی هوشیار
سیاح، جهانگرد
فارسی به ایتالیایی
turista
معادل ابجد
1076