معنی توقیف

فارسی به انگلیسی

توقیف‌

Apprehension, Arrest, Detainment, Detention, Seizure

عربی به فارسی

توقیف

توقیف , توقیف کردن , بازداشتن , جلوگیری کردن

فارسی به عربی

توقیف

اعتقال، امسک، توقیف، رعایه، کفاله


توقیف کردن

احجز، استول علیه، الق القبض علیه، توقیف، صادر، کتاب، مسکه


توقیف کرد

اِحْتَجَزَ

لغت نامه دهخدا

توقیف

توقیف. [ت َ] (ع مص) ایستانیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دست آورنجن در دست کسی کردن. (تاج المصادر بیهقی). دست برنجن بر دست کردن. || به حنا خجک زدن در دست. || پی خون آلود بر خانه ٔ کمان پیچیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || وقف گردانیدن اسب را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || ساختن وقف برای سپر. (از اقرب الموارد). رجوع به وقف شود. || اصلاح کردن زین را و ساختن زین را بطوری که پشت ریش نکند. || بیان کردن حدیث را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || واقف گردانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). واقف گردانیدن کسی را بر چیزی و نص کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || وقوف آوردن در حج در پس یکدیگر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به موقف ایستادن. (تاج المصادر بیهقی). || ایستادن لشکریان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). ایستادن لشکریان یکی بعد دیگری. (از اقرب الموارد). || جای دست برنجن بریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || تعلیم قاری مواضع وقف را. (از اقرب الموارد). || (اِ) نشانی است در تیر قمار. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). || حکم به بازداشتن و نگاه داشتن و ضبط کردن. (ناظم الاطباء). بازداشت. بازداشتن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). فرهنگستان ایران «بازداشته » را به جای توقیفی و توقیف شده پذیرفته است. رجوع به واژه های نو فرهنگستان ایران شود.


توقیف کردن

توقیف کردن. [ت َ /تُو ک َ دَ] (مص مرکب) نگاه داشتن و ضبط کردن. (ناظم الاطباء). بازداشت کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حبس کردن. زندان کردن. به زندان کردن. بازداشتن.

فرهنگ عمید

توقیف

بازداشت ‌کردن،
درجایی واداشتن، از حرکت بازداشتن،
ضبط کردن،
[قدیمی] واقف گردانیدن،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

توقیف

بازداشت، دستگیری

کلمات بیگانه به فارسی

توقیف

بازداشت

فرهنگ معین

توقیف

بازداشت کردن، ضبط کردن، قضبه کردن، واقف گردانیدن. [خوانش: (تُ) [ع.] (مص م.)]

حل جدول

توقیف

بازداشت

مترادف و متضاد زبان فارسی

توقیف

بازداشت، جلب، حبس، دستگیر، زندانی، محبوس،
(متضاد) آزاد، ضبط، بازداشت کردن،
(متضاد) آزاد کردن، رها ساختن، ضبط کردن، قبضه کردن


توقیف کردن

بازداشت کردن، جلب کردن، دستگیر کردن،
(متضاد) رها کردن، حبس کردن، زندانی کردن، محبوس کردن،
(متضاد) آزاد ساختن، ضبط کردن،
(متضاد) واپس‌دادن، رفع توقیف کردن

فرهنگ فارسی هوشیار

توقیف

ایستانیدن، باز داشتن، نگاهداشتن، ضبط کردن

فارسی به ایتالیایی

توقیف

sequestro

معادل ابجد

توقیف

596

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری