معنی تکیه

لغت نامه دهخدا

تکیه

تکیه. [ت َ ی ِ] (اِخ) دهی از دهستان میان دربند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و 120 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

تکیه. [ت َک ْ ی َ / ی ِ] (از ع، اِمص) لفظ عربی است بمعنی پشت به چیزی گذاشتن. (غیاث اللغات):
بر فضل تست تکیه ٔ امید او از آنک
پاشنده ٔ عطایی و پوشنده ٔ خطا.
خاقانی.
مرا تکیه جان پسر بر عصاست
دگر تکیه بر زندگانی خطاست.
سعدی.
|| بمعنی اعتماد مجاز است. به لفظ کردن و زدن و دادن و آوردن و داشتن مستعمل. (غیاث اللغات) (آنندراج). استناد و اعتماد. (ناظم الاطباء):
تکیه بر حسن عهد بوالفتح است
شادی از حفظ و نظم قرآن است.
مسعودسعد.
روز بهارست خیز تا به تماشا رویم
تکیه بر ایام نیست تا دگر آید بهار.
سعدی.
|| (اِ) بمعنی متکا نیزآمده و بمعنی چیزی که بر آن پشت گذارند... و در بهار عجم نوشته که تکیه بالش و چیزی که بر آن تکیه زنند. و این فارسی است و مأخوذ است از تکاه بر وزن کلاه که در عربی بدین معنی آمده. (غیاث اللغات) (آنندراج). در هند تکیه بالش را گویند و در فارسی بالش و نازبالش و بالین و نازبالین وپشتی. (آنندراج). چیزی که بر آن پشت گذارند و پشتی و لشن و صندلی و کرسی دسته دار... و ساده و بالش. (ناظم الاطباء):
مرد نه محتاج به یاری کس است
همت او تکیه ٔ پشتش بس است.
امیرخسرو.
|| بمجاز پشت و پناه را گویند. (غیاث اللغات). پشت و پناه. (ناظم الاطباء). || مکان بودن فقرا. (غیاث اللغات). مکان بودن فقرا، چنانکه تکیه ٔ صائب که جای پاکیزه ایست در صفاهان و مزار ایشان در آن واقع شده. (آنندراج). خانقاء و منزل دراویش و فقراو جایی که در آن به دراویش طعام دهند. (ناظم الاطباء). مجمع درویشان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). دزی درذیل قوامیس عرب آرد: تَکیَّه ج، تکایا. دیر. صومعه. همچنین جایی که معمولاً از مسافران فقیر یا افرادی که توصیه شده باشند بلاعوض پذیرائی کنند...تکیه در هند و ایران و مصر مشابه زاویه در آفریقاست: و منها التکیتین الشهیرتین لمأوی الفقراء والمساکین.
... فلیشر عقیده دارد که این کلمه از «اتکا» آمده است و باید تَکیِه تلفظ شود نه تکیِّه ولی ظاهراً این نظر درست نیست به جهت آنکه جمع آن تکایاست... و این شکل جمع مخصوص کلمات مؤنث است به صورت فَعیلَه که از یک ریشه ٔبی قاعده و خارج از رسم و شرایط معمول می آید. در حالیکه جمع تَکیِه نمی تواند تکایا باشد. (از دزی ج 1 صص 149-150): در تکیه بودم که مرا گفتند آن فقیران مشتاق منتظرند. (انیس الطالبین بخاری).
در تکیه ٔ فراغت ما قیل و قال نیست
آنجا که هست بالش ما قو نمی پرد.
تأثیر (از آنندراج).
یاد حق منزل آرام وفاکیشان است
تکیه بر لطف خدا تکیه ٔ درویشان است.
(تأثیر (ایضاً).
|| محل آسایش. || حسینیه که در آن روضه خوانند. (ناظم الاطباء). جای تعزیه خوانی. جای روضه خوانی. ج، تکایا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || طاق و قبه. «؟» (ناظم الاطباء).

تکیه. [ت َی ِ] (اِخ) دهی از دهستان چیمه رود است که در بخش نطنز شهرستان کاشان واقع است. کوهستانی و سردسیر است و350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 3).

تکیه. [ت َ ی ِ] (اِخ) دهی از دهستان کرانی شهرستان بیجار است. کوهستانی و سردسیر می باشد و 550 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).

تکیه. [ت َ ی ِ] (اِخ) دهی از دهستان درجزین است که در بخش رزن شهرستان همدان واقع است و 430 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

تکیه. [ت َ ی ِ] (اِخ) دهی از دهستان چهاردولی است که در بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع است و 360 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

تکیه. [ت َ ی ِ] (اِخ) دهی از دهستان ماهی دشت بالا است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه واقع است و 220 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).

تکیه. [ت َ ی ِ] (اِخ) دهی است از دهستان قلعه تل که در بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 900 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ کرد هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

تکیه. [ت َ ی ِ] (اِخ) دهی از دهستان پشتکوه باشت و بابویی است که در بخش گچساران شهرستان بهبهان واقع است. کوهستانی و معتدل است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).

فرهنگ معین

تکیه

(مص ل.) پشت دادن به چیزی، (اِ.) جایی وسیع برای انجام مراسم عزا و روضه خوانی. [خوانش: (تَ یِ) [ع. تکیه]]

فرهنگ عمید

تکیه

پشت دادن به چیزی، پشت خود را به چیزی نهادن،
(اسم) محل وسیع برای روضه‌خوانی و عزاداری،
(اسم) [قدیمی] جای نگه‌داری مستمندان،

حل جدول

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

تکیه

پشت دادن

مترادف و متضاد زبان فارسی

تکیه

اتکا، اطمینان، اعتماد، پناه‌گاه، تعزیه‌خانه، حسینیه، تاکید، اصرار، فشار

فارسی به عربی

تکیه

اقامه، تدل

گویش مازندرانی

تکیه

تکیه حسینیه

فرهنگ فارسی هوشیار

تکیه

پشت به چیزی گذاشتن

فرهنگ فارسی آزاد

تکیه

تَکِیَّه، محل تَجَمُّع درویشها و صوفیها برای اجرای شعائر و آداب مذهبی، محل تَجَمُّع برای عزاداری و روضه خوانی (جمع: تَکایا) (در فارسی تِکْیِه تلفظ می کنند)،

فارسی به آلمانی

تکیه

Bleiben [verb]

معادل ابجد

تکیه

435

قافیه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری