معنی تیراندازی

لغت نامه دهخدا

تیراندازی

تیراندازی. [اَ] (حامص مرکب) کمانکشی و انداختن تیر خواه تیر کمان باشد یا گلوله ٔ تفنگ و یا توپ و سایر اسلحه آتشی. (ناظم الاطباء). رمایه. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). عمل تیرانداز. تیر انداختن. پرتاب کردن تیر از کمان و گلوله از توپ و تفنگ و جز اینها: و مردمان وی (گرگانج) معروفند به جنگ و تیراندازی. (حدود العالم). و پیغامبر (ع) فرموده است: علموا صبیانکم الرمایه و السباحه؛ گفت بیاموزید فرزندان را تیراندازی و شنا. (نوروزنامه ٔ منسوب به خیام).
خم ابروی تو در صنعت تیراندازی
برده از دست هر آن کس که کمانی دارد.
حافظ.
رجوع به تیرانداز و تیر انداختن شود.

حل جدول

مترادف و متضاد زبان فارسی

تیراندازی

رمی، شلیک، شلیک تیر، گلوله‌باران، مناضلت

فارسی به انگلیسی

فارسی به عربی

معادل ابجد

تیراندازی

683

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری