معنی تیره بخت
لغت نامه دهخدا
تیره بخت. [رَ / رِ] (ص مرکب) بدبخت وسیاه بخت. (ناظم الاطباء). تیره روز. شقی:
یکی را چنین تیره بخت آفرید
یکی را سزاوار تخت آفرید.
فردوسی.
وزآن پس بدو گفت کای تیره بخت
رسانم ترا من به تاج و به تخت.
فردوسی.
مکن ز گردش گیتی شکایت ای درویش
که تیره بختی اگر هم بر این نسق مردی.
سعدی (گلستان).
رجوع به تیره بختی و تیره و دیگر ترکیبهای آن شود.
فرهنگ عمید
سیاهبخت، بدبخت،
حل جدول
سیاه روز
فارسی به انگلیسی
Ill-Fated, Miserable, Star-Crossed, Unfortunate, Unlucky
فارسی به ترکی
bahtıkara
فارسی به عربی
بائس، سیی الحظ
فرهنگ فارسی هوشیار
تیره روز
معادل ابجد
1617