معنی تیمور

لغت نامه دهخدا

تیمور

تیمور. (اِ) تیمورِه. سنگی که در شکم بعضی حیوانات تولید می گردد و آن را مانند فادزهر استعمال می کنند. (ناظم الاطباء).

تیمور. [م ُ] (اِخ) جزیره ای از مجمعالجزایر سُند (جزایر مالزی) که در مشرق جزیره ٔ فلورِس واقع است که میان کشورهای اندونزی و پرتقال تقسیم شده است. قسمت متعلق به اندونزی با وسعت یازده هزارونهصد و سی و پنج کیلومترمربع و 400000 تن سکنه و قسمت پرتقال با وسعت نوزده هزار کیلومترمربع و 442400 تن سکنه است. (از لاروس).

تیمور. [ت ِ] (اِ) این لفظ ترکی است به معنی فولاد و چون در ترکی قاعده ای است که بعد از حرف مضموم «واو»، بعد مفتوح «الف »، و بعد مکسور «یا» مینویسند مگر آن «واو» و «الف »، و «یا» در خواندن نمی آید، در این لفظ نیز «یا» و «واو» بخواندن نمی آید، چرا که علامت کسره و ضمه است و اگر در نظم به سبیل اشباع خوانده شود جایز است. (غیاث اللغات) (آنندراج). مأخوذ از ترکی، آهن... (ناظم الاطباء). تیمور ترکی مغولی، تمر. دمر به معنی آهن. (فرهنگ فارسی معین ج 5).

تیمور. [ت َ / ت ِ] (اِخ) امیر. نخستین پادشاه گورکانی و مؤسس سلطنت این سلسله که از 771 تا 807 هَ. ق. در بیشتر ممالک آسیا با کمال قدرت و عظمت پادشاهی کرد. (ناظم الاطباء). نام پادشاه مشهور است. (غیاث اللغات) (آنندراج). سردار و پادشاه بزرگ مغول (736-807 هَ. ق.) است. وی پسر امیر ترغای بود و در ترکستان و میان طایفه ٔ برلاس پرورش و در سواری و تیراندازی مهارت یافت. در جوانی حکومت شهر کش به او واگذار شد و پس از ازدواج با دختر خان کاشغر او را گورکان، یعنی داماد نامیدند. در جنگ با والی سیستان نیز چند زخم برداشت و دو انگشت دست راستش افتاد و پای راستش چنان صدمه دید که تا پایان عمر می لنگید و بدین جهت او را تیمور لنگ خواندند. وی در سن 24 سالگی نامبردار شد و ده سال بعد هنگامی که رقیب خود امیرحسین رامغلوب و مقتول ساخت به لقب صاحبقران ملقب گردید. تیمور بین سالهای 733 و 781 هَ. ق. چهار بار به خوارزم لشکر کشید و عاقبت آنجا را ویران کرد. دشت قپچاق ومغولستان را فتح نمود و در 782 پسر چهارده ساله ٔ خودمیرانشاه را با سپاهی مأمور تسخیر خراسان کرد و خود نیز بدانان پیوست. نیشابور و هرات را گرفت و در هرات از کله های مردم مناره ها ساخت. سپس مازندران را که تا سال 750 بدست ملوک باوند بود تسخیر کرد و در یورش سه ساله که از 788 تا 790 طول کشید آذربایجان، لرستان، ارمنستان، گرجستان و شروان را مسخر کرد و در اصفهان با هفتاد هزار سر بریده مناره ها ساخت. سپس به شیراز شتافت و آن را تسخیر کرد. در سال 793 خوارزم راقتل عام نمود. یورش پنجساله ٔ وی بین سالهای 794 تا 798 هَ. ق. صورت گرفت و پس از آن حکومت هر شهری را به یکی از فرزندان یا خویشاوندان خود داد. سپس مسکو را مسخر ساخت و در سال 801 هندوستان را فتح کرد و صدهزار تن بکشت. تیمور پس از تقسیم شهرها و نواحی به سمرقند بازگشت. لشکرکشی وی را به ایران که از 802 تا 807 هَ. ق. طول کشید یورش هفت ساله گویند. در 803 با عثمانیان جنگ کرد و چند شهر را گرفت. در همین هنگام سفرائی به مصر فرستاد ولی چون نتیجه نگرفت، مصمم شد به مصر حمله کند و حلب و دمشق و سپس بغداد را تسخیر کرد. در سال 804 بایزید سلطان عثمانی را مغلوب و اسیر کرد. و سپس قصد فتح چین نمود و بکنار سیحون رسیدولی در اترا بیمار شد و در سال 807 هَ. ق. به سن 71 سالگی درگذشت. (از فرهنگ فارسی معین). رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 و 4 و عجائب المقدور فی تاریخ تیمور چ بنگاه ترجمه و نشر کتاب و تزوکات تیموری شود.


تیمور لنگ

تیمور لنگ. [ت َ / ت ِ رِ ل َ] (اِخ) رجوع به تیمور (امیر) شود.


تیمور گورکان

تیمور گورکان. [ت َ / ت ِ رِ] (اِخ) رجوع به تیمور (امیر) شود.


منکو تیمور

منکو تیمور. [م ُ ت َ] (اِخ) رجوع به منگو تیمور و سبک شناسی ج 3 ص 103 و شد الازار ص 273 و 283 و یادداشتهای قزوینی ج 3 ص 330 شود.


منگکو تیمور

منگکو تیمور. [م َ گ َ ت َ] (اِخ) رجوع به منگو تیمور و تاریخ غازان ص 13 و 126 و 127 شود.


ادگو تیمور

ادگو تیمور. [اِ ت َ] (اِخ) (مرکب از دو کلمه ٔ مغولی ایدِگو، بمعنی هوش مند + تیمور، بمعنی آهن) وی پسر بزرگتر چینتیمور است. رجوع به جامعالتواریخ رشیدالدین فضل اﷲ چ بلوشه ج 2 ص 57 (متن) و 28 (ضمیمه ٔ فرانسه) شود.


یارق تیمور

یارق تیمور. [رُ ت َ / ت ِ] (اِخ) از امرای امیر تیمور گورکان است. خواندمیر ذیل وقایعی که در دوران امیر تیمور رخ داده آرد، در آنحال حضرت صاحبقران یارق تیمور و ختای بهادر و محمد سلطانشاه را با فوجی از بهادران مقرر فرمود که بر سر دشمنان شبیخون برند و ایشان به موجب فرمان با پانصد کس روان شده در همان شب با پسر اروس خان تیمور ملک اغلان که سه هزار کس همراه داشت دچارخوردند و آغاز جنگ کرده یارق تیمور و ختای بهادر شربت شهادت چشیدند. (حبیب السیر جزو سیم از ج 3 ص 136).

حل جدول

تیمور

پادشاه گورکانی

جهانگشای لنگ

فرهنگ فارسی هوشیار

تیمور

ترکی پولاد

نام های ایرانی

تیمور

پسرانه، نام سردار پادشاه بزرگ مغول و مؤسس سلسله تیموریان

گویش مازندرانی

تیمور

قایق

معادل ابجد

تیمور

656

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری