معنی ثابت کردن
فرهنگ معین
مدلل ساختن، محق شمردن. [خوانش: (~. کَ دَ) [ع - فا.] (مص م.)]
حل جدول
اثبات
فارسی به انگلیسی
Firm, Prove
فارسی به ترکی
ispatlamak, kanıtlamak
فارسی به عربی
اثبت، احکام، انجماد، تحققه، دلیل، سل، عقد
فرهنگ فارسی هوشیار
فرنودن درست کردن درست کردن مدلل ساختن محقق کردن اثبات، محقق شمردن درد وی تصدیق کردن.
فارسی به ایتالیایی
dimostrare
معادل ابجد
1177