معنی جاری و سیال

حل جدول

جاری و سیال

روان


سیال

بسیار روان، جاری


جاری

روان، سیال


جاری و روان

سایر, سیال

فرهنگ فارسی هوشیار

سیال

آب روان و جاری

لغت نامه دهخدا

سیال

سیال. [س َی ْ یا] (ع اِ) نوعی از درخت انگور یا خار. (آنندراج). عُض ّ. (منتهی الارب). قسمی از عضاه است. (یادداشت بخط مؤلف). شبهان. شاباهی. شاباهان. فالیورس. (یادداشت بخط مؤلف). || (ص) روان. (آنندراج). جاری. روان. (ناظم الاطباء). جاری شونده. || رقیق. (آنندراج) (غیاث). || نوعی از ماهی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء).

سیال. [س َ] (اِ) یاسمین را گویند و آن سفید و زرد میباشد. (برهان) (آنندراج). یاسمین. (بحر الجواهر) (تحفه ٔ حکیم مؤمن).

فرهنگ عمید

سیال

بسیارروان،
آب روان، جاری،


جاری

روان، رونده، درجریان: آب جاری،
[مجاز] رایج،
٣. کنونی، فعلی: ماه جاری،

فرهنگ فارسی آزاد

سیال

سَیّال، بسیار روان- جاری

فرهنگ معین

سیال

(ص.) بسیار روان، روان، جاری. [خوانش: (سَ یّ) [ع.]]

مترادف و متضاد زبان فارسی

سیال

جاری، روان،
(متضاد) راکد، آبکی، رقیق، رو، مایع،
(متضاد) غلیظ


جاری

روان، ساری، سیال، جریان، عادله، فعلی، رایج، شایع، عادی، متداول، معمول، جاریه

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

سیال

آبگون

گویش مازندرانی

سیال

نام مرتعی نزدیک لاکوم سوادکوه

معادل ابجد

جاری و سیال

321

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری