معنی جاسر ، جسور ، جری

حل جدول

جاسر ، جسور ، جری

گستاخ


جاسر، جسور، جری

گستاخ


جری

جسور، گستاخ

رقیب تام، گستاخ، جسور


جسور

جری

فرهنگ عمید

جاسر

جسور، دلیر، بی‌باک،
گستاخ،


جری

دلیر، بی‌باک،
گستاخ،

وظیفه، راتبه: دور از او وز همتِ او کاین‌قدر / از جری‌ام آیدش اندر نظر (مولوی: ۵۸۹)،

فرهنگ معین

جاسر

(س) [ع.] (ص.) جسور، بی باک.


جری

(جِ) (اِ.) ممال کلمه اجراء به معنی مستمری، راتبه.

گویش مازندرانی

جاسر

سرجا، درجای خود، در ذخیره گاه، نهان گاه

عربی به فارسی

جری

دلیر , جسور , متهور , دلیر نما , پرطاقت , بادوام

فرهنگ فارسی هوشیار

جاسر

دلیر، گستاخ

فرهنگ فارسی آزاد

جاسر

جاسِر، جَسور، گستاخ (جمع:جُسّار)،

فارسی به عربی

جسور

تجاسر، جدید، جری، جریی، دعی، صلف، مغامر، مهاجم، نقره، وقح

معادل ابجد

جاسر ، جسور ، جری

746

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری