معنی جامد

فرهنگ معین

جامد

یخ بسته، منجمد، آن چه که زنده نیست و رُشد ندارد مانند سنگ. [خوانش: (مِ) [ع.] (اِفا.)]

فرهنگ عمید

جامد

(فیزیک) ویژگی ماده‌ای که شکل و حجم ثابتی دارد و در برابر تغییر شکل مقاومت نشان می‌دهد، مانند چوب،
خشک و بی‌روح، نامطبوع،
(ادبی) =اسم * اسم جامد

حل جدول

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جامد

سنگ شده

مترادف و متضاد زبان فارسی

جامد

جماد، سخت، سفت، منجمد

فارسی به انگلیسی

جامد

Concrete, Dry, Solid

فارسی به ترکی

جامد‬

katı, donmuş, donuk, cansız

فارسی به عربی

جامد

صلب، عدیم الحس، لا عضوی، متصلب

فرهنگ فارسی هوشیار

جامد

یخ بسته، افسرده

فارسی به آلمانی

جامد

Kraeftig [adjective]

معادل ابجد

جامد

48

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری