معنی جانب دار

فرهنگ معین

جانب دار

(نِ) [ع - فا.] (ص فا.) حمایت کننده، طرفدار.


جانب

پهلو، طرف، سوی، جهت، ناحیه، جمع جوانب. [خوانش: (نِ) [ع.] (اِ.)]

حل جدول

جانب دار

هوادار، حامی


جانب

طف

سو

زی، فرا

فرا

زی

فرهنگ فارسی هوشیار

جانب دار

(صفت) حمایت کننده امداد کننده طرفدار.


جانب داری

عمل جانب دار طرفداری مدد کاری حمایت.


جانب

پهلو، طرف، کنار، سمت، نحو، کناره، ضلع

فرهنگ عمید

جانب دار

طرفدار، حمایت‌کننده،


جانب

پهلو، کرانه، طرف،
جهت،
ناحیه،

مترادف و متضاد زبان فارسی

جانب

پهلو، جهت، سمت، سو، طرف، عرض، کرانه، کران، کنار، ناحیه، ور

عربی به فارسی

جانب

طرف , سو , سمت , پهلو , جنب , طرفداری کردن از , در یکسو قرار دادن

معادل ابجد

جانب دار

261

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری