معنی جانوری خزنده

حل جدول

جانوری خزنده

سوسمار ، مارمولک ، مار


خزنده، گزنده

مار


جانوران خزنده

مای


خزنده خانگی

مارمولک

فرهنگ فارسی هوشیار

خزنده

جانوری که کشان کشان راه میرود، آنکه می خزد

لغت نامه دهخدا

خزنده

خزنده. [خ َ زَ دَ / دِ] (نف) آنکه می خزد. (از ناظم الاطباء). || کشان کشان رونده. جانوری که کشان رود. (یادداشت بخط مؤلف):
شیر غرنده که او را دید از هیبت او
پیش او گردد چون مار خزنده بشکم.
فرخی (دیوان ص 237).
|| هر یک از جانوران متعلق به دسته ٔ «خزندگان » چون مار، سوسمار، لاک پشت، تمساح. هریک از جانوران متعلق به دسته ٔ حشرات الارض، خستر. (از ناظم الاطباء). جحر؛ سوراخ دده و خزنده. (منتهی الارب).


واپس خزنده

واپس خزنده. [پ َ خ َ زَ دَ / دِ] (نف مرکب) خناس. (ترجمان القرآن). بازخزنده. رجوع به واپس خزیدن شود.

فرهنگ معین

خزنده

(خَ زَ دَ یا دِ) (ص فا.) جانوری که روی زمین بخزد.

فرهنگ عمید

خزنده

کسی که روی زمین می‌خزد،
(زیست‌شناسی) = خزندگان

فارسی به عربی

خزنده

دوده


جانوری

حیوان

فارسی به آلمانی

خزنده

Wurm (m) [noun]


جانوری

Tier (n), Tier [noun], Tierisch

واژه پیشنهادی

خزنده بالدار

پتروسور، بال انگشتی

اطلاعات عمومی

معادل ابجد

جانوری خزنده

936

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری