معنی جانور نیازمند اکسیژن

حل جدول

ترکی به فارسی

اکسیژن

اکسیژن 2- آب اکسیژنه

لغت نامه دهخدا

نیازمند

نیازمند. [م َ] (ص مرکب) محتاج. حاجتمند. (ناظم الاطباء). نیازومند:
هر آنکه دشمن تو باشد و مخالف تو
نیازمند شراب و نیازمند طعام.
فرخی.
این قوم را هیچ خوش می نیاید که ما مردی را برکشیم تا همیشه نیازمند ایشان باشیم. (تاریخ بیهقی ص 412).
هستم یگانه عاصی و عاصی چو من بسی است
جمله نیازمند به فضل تو سال و ماه.
سوزنی.
سیراب کن بهار خندان
فریادرس نیازمندان.
نظامی.
آن کوست نیازمند سودی
گر من بدمی چه چاره بودی.
نظامی.
هرکه بر خود در سؤال گشاد
تا بمیرد نیازمند بود.
سعدی.
تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد
وجود نازکت آزرده ٔ گزند مباد.
حافظ.
|| مستحق:
ما کز تو چنین سپر فکندیم
گر عفو کنی نیازمندیم.
نظامی.
|| بی نوا. (ناظم الاطباء). فقیر. تنگدست. مسکین. معدم:
تو مهتری و نیازمندی
نشنود کسی مهی بدینسان.
ناصرخسرو.
با فلک دی نیازمندی گفت
چون منت گر نیازمند کنند.
انوری.
|| نیازگر. ملتجی: به تقلید اسلاف در آن معابد نیازمند شده. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 414).


اکسیژن

اکسیژن. [اُ ژِ] (فرانسوی، اِ) گازی است بی رنگ، بی بو، بی طعم، کمی سنگین تر از هوا. یک لیتر آن 1105 گرم جرم دارد. در آب کمی محلول است و در 118 درجه و فشار 50 جو بسختی مایع می شود. در طبیعت به حالت ترکیب و آزاد فراوان یافت می گردد. (فرهنگ فارسی معین).

تعبیر خواب

نیازمند


1ـ اگر در خواب احساس میکنید فردی نیازمندید، نشانه آن است که دست به معامله ای احمقانه خواهید زد. و از حال دوستانیکه دور از شما زندگی میکنند خبرهایی ناراحت کننده به دست شما خواهد رسید.

2ـ اگر در خواب ببینید، دیگران نیازمند هستند، نشانه آن است که به علت عدم توفیق در پیش بردن کارها تحت تأثیر افکار دیگران قرار خواهید گرفت. - آنلی بیتون

فرهنگ عمید

اکسیژن

گازی بی‌رنگ‌، ‌بی‌بو، و بی‌طعم که تقریباً یک‌پنجم حجم هوا را تشکیل می‌دهد و برای تنفس موجودات زنده ضروری است. در جوشکاری، طب، و صنعت به کار می‌رود و با همۀ عنصرهای شیمیایی جز گازهای نجیب ترکیب می‌شود،

فارسی به عربی

اکسیژن

اوکسجین


نیازمند

ضروری، محتاج

فرهنگ فارسی هوشیار

اکسیژن

گازی است بی رنگ، بی بو، بی طعم، کمی سنگینتر از هواست و یک لیتر آن 501 گرم جرم دارد، در آب کمی محلول است و در -811 درجه و فشار ‎ 05 اتمسفر به سختی مایع میشود، در طبیعت به حالت ترکیب و آزاد فراوان است

فارسی به ایتالیایی

فرهنگ معین

اکسیژن

(اُ ژِ) [فر.] (اِ.) گازی است بی رنگ، بی بو، بی طعم، کمی سنگین تر از هوا. در ترکیب با هیدروژن تشکیل دهنده آب ها و 21% جّو است. [خوانش: (اِ) [معر.] (اِ.)]

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

اکسیژن

هوازا

فارسی به آلمانی

اکسیژن

Sauerstoff (m)

معادل ابجد

جانور نیازمند اکسیژن

1563

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری