معنی جایگاه

فرهنگ معین

جایگاه

(اِمر.) محل، مکان.

فرهنگ عمید

جایگاه

محل، مکان،
هر نقطه و محلی که کسی یا چیزی در آن قرار بگیرد،
[مجاز] مقام، مرتبه،
خانه، سرا، منزل،
لُژ،
[قدیمی، مجاز] فرصت، مجال: اگر سستی آرید یک تن به جنگ / نمانَد مرا جایگاهِ درنگ (فردوسی: ۲/۴۰۱)،
[قدیمی، مجاز] عوض، بدل،

حل جدول

جایگاه

مکان، مکانت

معادل فارسی لژ

ماوا

مکانت

مثابه


جایگاه مخصوص، جایگاه ویژه

لژ

فارسی به انگلیسی

جایگاه‌

House, Locality, Place, Position, Seat, Situation, Stand, Station

فرهنگ فارسی هوشیار

جایگاه

مسکن، خانه، مقام، منزل، معدن

واژه پیشنهادی

مترادف و متضاد زبان فارسی

جایگاه

جا، قرارگاه، ماوا، محل، مرکز، مسکن، مقر، مکان، منزل، موضع، موقف، موقعیت، درجه، مرتبه، مقام

فارسی به عربی

جایگاه

محطه، مقعد، منزل، موقع


جایگاه بلند

مقعد

فارسی به آلمانی

جایگاه

Das haus, Einpassen, Haus (n), Platz (m), Rente (f), Sitz (m), Sitzplatz (m), Unterkunft (f)

لغت نامه دهخدا

رضوان جایگاه

رضوان جایگاه. [رِض ْ] (ص مرکب) بهشت مقام. خلدآشیان. اصطلاحی است که پس از نام مرده آرند، مانند خلدآشیان. (یادداشت مؤلف). دعای خیر برای مردگان، یعنی جای او در بهشت باد. (ناظم الاطباء).

معادل ابجد

جایگاه

40

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری