معنی جای سکونت

لغت نامه دهخدا

سکونت

سکونت. [س ُ ن َ] (ع مص) اقامت و آرامش. سکون: که اگر در آن وقت سکونت را کاری پیوستند اندر آن فرمانی... داشتند. (تاریخ بیهقی).
مجنون بسکونت و گرانی
شد عاقل مجلس معانی.
نظامی.
روش بخش پرگار جنبش پذیر
سکونت ده نقطه ٔ جایگیر.
نظامی.
رجوع به سکون شود.

فرهنگ معین

سکونت

(مص ل.) اقامت کردن، ماندن، (اِمص.) وقار، آرامش. [خوانش: (سُ نَ) [ع. سکونه]]

مترادف و متضاد زبان فارسی

سکونت

اسکان، اقامت، توطن، سکنا،
(متضاد) کوچ، تهیدستی، درویشی، فقر، مسکنت

فارسی به عربی

سکونت

سکن، شغل


محل سکونت

بیئه، سکن


سکونت کردن

تعود

فرهنگ عمید

سکونت

اقامت کردن، مسکن گزیدن، منزل کردن،
[قدیمی] آرامش،
[قدیمی] وقار، متانت،

فرهنگ فارسی هوشیار

سکونت

اقامت و آرامش

فارسی به ترکی

فارسی به ایتالیایی

فارسی به آلمانی

محل سکونت

Lebensraum [noun]

معادل ابجد

جای سکونت

550

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری