معنی جای ورود

حل جدول

لغت نامه دهخدا

ورود

ورود. [وُ] (ع مص) رسیدن و درآمدن و وارد شدن و به جای اندرآمدن و پیوستن. (از ناظم الاطباء). آمدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). اندرآمدن. (آنندراج). حاضر آمدن. (تاج المصادر بیهقی). درآمدن. (ناظم الاطباء). حاضر گردیدن. || وِرد. به آب آمدن. (منتهی الارب). آمدن به آب. (تاج المصادر بیهقی) (اقرب الموارد). و آن خلاف صدور است. به آب رسیدن یا نزدیک شدن بدون دخول به آن. (اقرب الموارد). || به نوبت آمدن تب. (منتهی الارب). وُرِدَ الرجل، به نوبت گرفتار تب گردید آن مرد. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || رسیدن شتر به آب. (ناظم الاطباء). || گل بیرون کردن درخت: وردت الشجره؛ اخرجت وردها. (اقرب الموارد). || دراز گردیدن بینی. (ناظم الاطباء). || (اِمص) دخول. (فرهنگ فارسی معین).
- به ورود...، همینکه رسید. به رسیدن. به آمدن. همینکه آمد. تا آمد. تا رسید. لدی الورود. (فرهنگ فارسی معین).
|| (اِ) وُرُد. اورده. ج ِ ورید، به معنی رگ گردن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به ورید شود.

فرهنگ معین

ورود

(وُ) [ع.] (مص ل.) درآمدن، داخل شدن.

فرهنگ عمید

ورود

به جایی درآمدن، داخل شدن،
شروع شدن،
[قدیمی] به آبشخور وارد شدن،


جای

"

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

ورود

اندررفت، راهیابی، درونروی، درونشد

فارسی به انگلیسی

ورود

Admission, Admittance, Advent, Access, Approach, Arrival, Coming, Entrance, Entry, Importation, Influx, Ingress

فرهنگ فارسی هوشیار

ورود

رسیدن در آمد


جای

مطلق مکان، جا، مقام

مترادف و متضاد زبان فارسی

ورود

دخول، رسید، مدخل، وصول


جای

به‌ازا، عوض

فارسی به عربی

ورود

تدفق، مدخل، موافقه، وصول

فرهنگ فارسی آزاد

ورود

وُرُود، (وَرَدَ، یَرِدُ) وارد شدن، داخل شدن، رسیدن، حاضر شدن، ذکر شدن (در کتاب و حدیث و غیره)، گُل آوردن یا شکوفه آوردن درخت یا بوته، ایضاً: جمعِ وَرد و وِرِید می باشد،

فارسی به ایتالیایی

ورود

entrata

arrivo

معادل ابجد

جای ورود

230

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری