کنایه از آدم میانسال
Aged, Ripe
ناضج
Reif [adjective]
495
آماده
بلااستفاده
اده
عابر پیاده
گشاده
پرافاده
شاهزاده
فرستاده
بااراده
پر افاده
شترماده
راده
برافتاده
دور افتاده
افتاده
بر افتادن
با اراده
دورافتاده
برافتادن
جلو افتادن
از مد افتاده
ور افتادن
بازفرستاده
اتفاق افتاده