معنی جدل
فرهنگ معین
ستیزه، کشمکش، بحث و گفتگو. [خوانش: (جَ دَ) [ع.] (اِمص.)]
فرهنگ عمید
نزاع، جنگ، ستیزه،
کشمکش، جروبحث، بگومگو،
حل جدول
ستیزه، کشمکش، نزاع
فرهنگ واژههای فارسی سره
گفتاورد
مترادف و متضاد زبان فارسی
پیکار، جنگ، خصومت، داوری، ستیزه، مباحثه، محاجه، منازعه، مناقشه، نزاع
فارسی به انگلیسی
Argument, Controversy, Dialectic, Dispute, Polemic
فرهنگ فارسی هوشیار
سخت خصومت، درشت گردیدن، یکی از صنایع خمس در منطق
فرهنگ فارسی آزاد
جَدَل، نزاع- جنگ- خصومت- مناقشه لفظی با اِقامه حجّت و برهان، در منطق: قیاسِ مبتنی بر مقدماتِ معروف و مسلّم است (فعلِ جَدِلَ یَجْدَلُ معانی دیگر هم دارد)،
معادل ابجد
37