معنی جرعه
فرهنگ معین
(مص ل.) کم کم نوشیدن، (اِ.) آن مقدار از آب یا هر چیز مانند آن که یک بار بیآشامند. [خوانش: (جُ عَ) [ع. جرعه]]
فرهنگ عمید
مقداری از آب یا مایع دیگر که در یک دفعه آشامیدن به گلو وارد میشود، قُلُپ،
[قدیمی، مجاز] شراب: برخیز ساقیا به کرم جرعهای بریز / بر عاشقان غمزده زآن جام غمزدا (جامی: ۳)،
حل جدول
قلپ
مترادف و متضاد زبان فارسی
آشام، چکه، قطره، قلپ
فارسی به انگلیسی
Draft, Gulp, Quaff, Smack
فارسی به عربی
اکرع، جرعه، رشفه، طلقه
فرهنگ فارسی هوشیار
یکبار آشامیدن
فارسی به ایتالیایی
sorso
فارسی به آلمانی
Schluck [noun], Zechen [verb]
معادل ابجد
278