معنی جزیره اى نیمه مستقل در کاراییب
حل جدول
آروبا
جزیره اى در کاراییب
آروبا
جزیره اى در دریاى کاراییب
ترینیداد
آروبا
مارتینیک
کاراییب
بحرالغرایب
از جزیره هاى کاراییب
مارتینیک
جنوبیترین جزیره دریای کاراییب
ترینیداد
لغت نامه دهخدا
نیمه مستقل. [م َ / م ِ م ُ ت َ ق ِل ل] (ص مرکب) شخص یا کشوری که تا حدی استقلال دارد ولی نه کاملاً. (فرهنگ فارسی معین). مملکتی که به ظاهر مستقل است، اما در عمل مستعمره و تحت الحمایه ٔ دیگران و در حقیقت نیمه مستعمره است.
مستقل
مستقل. [م ُ ت َ ق ِل ل](ع ص) نعت فاعلی از استقلال. بردارنده و حمل کننده چیزی را و آن مأخوذ از «قله» است به معنی بالاترین قسمت هر چیزی.(از اقرب الموارد). || اندک شمارنده چیزی را. || طائر بلند برآمده. || قوم رونده و کوچ کننده. || لرزه گرفته.(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد). || مستبد در رأی و نظر خویش. || والی که در کار ولایت و حکومت کردن تنها باشد و کسی را در آن شریک نکند.(از اقرب الموارد). || تنها به کاری استاده شونده.(غیاث)(آنندراج). || محکم و پابرجا.(غیاث). چیز استوار و قائم بنفس خود که محتاج به دیگری نباشد.(ناظم الاطباء).
- فکر مستقل داشتن، مقلد نبودن.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- مستقل مزاج، ثابت قدم و بردبار.(ناظم الاطباء). || صاحب استقلال.(غیاث). || به معنی زن منکوحه. نظر به اینکه مستقل خانه است.(از آنندراج)(از غیاث):
غم مخور مستقل خانه سلامت باشد
که از او بهره ترا تا به قیامت باشد.
شفائی(از آنندراج).
- مستقل ناموس، زن منکوحه و عقدی.(ناظم الاطباء).
||(اِ) هر آنچه از آن انتفاع گیرند.(از آنندراج). رجوع به معنی بعد شود. || در استعمال فارسیان، دکانهای زیرخانه که مالک از کرایه ٔ آن منتفع شود.(غیاث)(از آنندراج). اما در این معنی تحریر غلطی از مستغل است. رجوع به مستغل و مستقلات و مستغلات شود.
فرهنگ فارسی هوشیار
نیمه کامیک (صفت) شخص یا کشور که تا حدی استقلال دارد ولی نه کاملا.
فارسی به عربی
استبدادی، حر، مستقل، مطلق
عربی به فارسی
مستقل , خودمختار , ارادی , عمدی , خودبخود , منسوب به دستگاه عصبی خودکار , خود مختار , دارای قدرت مطلقه
فرهنگ واژههای فارسی سره
جداسر، خودپا، خودسر، ناوابسته، بدون وابستگی، خود سالار
مترادف و متضاد زبان فارسی
آزاد، خودمختار، ناوابسته، خودگردان، خودفرمان، غیروابسته، مختار، جدا، جداگانه، علیحده،
(متضاد) غیرمستقل، وابسته
معادل ابجد
1409