معنی جسمی معدنی و متبلور
حل جدول
لغت نامه دهخدا
متبلور. [م ُ ت َ ب َل ْ وِ] (ع ص) آنچه که بلوری شده باشد. بلور شده. و رجوع به بلور و تبلور شود.
معدنی
معدنی. [م َ دَ / دِ](ص نسبی) کانی.(ناظم الاطباء). منسوب به معدن. کانی: آبهای معدنی.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا): کار سنگ معدنی دارد که اگرچه در صمیم حال از مشاهده ٔ عین آفتاب محجوب است اما اثر نور جهانتاب را قابل می باشد.(منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 266). || در بیت ذیل به معنی تباری و ذاتی و گوهری و آخشیجی آمده است:
نیک نظر کن که ترا بخت نیک
مادرزادی بود و معدنی.
ناصرخسرو(دیوان ص 434).
|| نام جامه ای است سرخ رنگ.(غیاث)(آنندراج).
- اطلس معدنی، قسمی اطلس.(یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
فرهنگ فارسی آزاد
مَعدِنِّی، کانی، منسوب به معدن (مثل آب معدنی و غیره)
فرهنگ معین
(مُ تَ بَ وِ) [ع.] (اِفا.) بلور شده، چیزی که شبیه بلور شده باشد.
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
مترادف و متضاد زبان فارسی
بلورشده، بلورین، تبلوریافته
فارسی به ایتالیایی
fisico
فارسی به عربی
جسدی، کبیر، ماده
عربی به فارسی
چشمه معدنی , اب معدنی
معادل ابجد
971