معنی جعل

فرهنگ معین

جعل

(جَ) [ع.] (مص ل.) برگردانیدن، تقلب کردن.

(جُ عَ) [ع.] (اِ.) سرگین غلطان، حشره ایست که روی مدفوع حیوانات می نشیند.

فرهنگ عمید

جعل

تغییر سند یا هر نوع نوشتۀ رسمی دیگر برخلاف حقیقت و به قصد تقلب،
ساختن چیزی دروغین و شبیه اصل: جعل اسکناس. گردانیدن،
خلق کردن سخنی دروغین و منسوب کردن آن به دیگران: جعل حدیث،
وضع کردن و آفریدن. ۵. (صفت) دروغین،

اجرتی که برای کاری قرار دهند، مزد، اجرت، دستمزد،
باج، رشوه،

حشره‌ای سیاه و پِردار، بزرگ‌تر از سوسک‌های خانگی که در بیابان‌های گرم پیدا می‌شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می‌نشیند، بالش مار، سرگین‌غلتان، سرگین‌گردان، سرگین‌گردانک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، خزوک، خروک، چلاک، چلانک، کستل، گوگار، گوگال، تسینه‌گوگال، گوگردانک،

حل جدول

جعل

ساختن اسناد غیر واقعی

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

جعل

برساخت، روسازی

کلمات بیگانه به فارسی

جعل

برساخت

فارسی به انگلیسی

جعل‌

Fabrication, Falsification, Forgery, Imitation, Sham, Simulation

فارسی به عربی

جعل

قصه، کور الحداد، مزیف

عربی به فارسی

جعل

ساخت , ساختمان , مایه کامیابی , ترکیب , عایدی

ساخته شده , مصنوع , ساختگی , تربیت شده

فرهنگ فارسی هوشیار

جعل

ساختن، وضع کردن، مبدل ساختن کوتاهی، فربهی، ستیزه کوتاهی، فربهی، ستیزه مزدی که برای کننده کاری قرار میدهند، دستمزد مزدی که برای کننده کاری قرار میدهند، دستمزد

فرهنگ فارسی آزاد

جعل

جَعْل، (جَعَلَ، یجْعَلُ) آفریدن، ساختن، قرار دادن، بخشیدن، عطا کردن، شک کردن و خیال نمودن، مُقَدّر کردن، (از معنای ساختن و گردانیدن، مفهوم ساختن تقلبی و غیر قانونی در اَسناد، و غیر حقیقی در کلان و بیان، در فارسی متداول شده است)،

جُعَل، حشره ایست مانند سوسکِ ریز که روی سرگین حیوانات می نشیند، در عرفِ عرب به شخص فرومایه و پست نیز اطلاق می گردد (جمع: جِعْلان)،

واژه پیشنهادی

جعل

ساختن

معادل ابجد

جعل

103

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری