معنی جف بریجز
حل جدول
برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد در سال 2009 میلادی
بازیگر فیلم قلب دیوانه
فیلمی با بازی جف بریجز
بی باک
جف
میان تهی
نام بریجز بازیگر
جف
اجوف، جف
میان تهی
گویش مازندرانی
کنارهم – جفت هم
فرهنگ عمید
خشکی،
فرهنگ فارسی هوشیار
خامه خشکید (جمله فعلی) خشک شد قلم (ماخوذ از حدیث ((جف القلم بما انت لاق. )) ((خسک شد قلم بانچه سزاواربودی. )) یا ((جف القلم بما هو کائن)) : ((همچنین تاویل قد جف القلم بحر تحریضست بر شغل اهم)) ((پس قلم بنوشت که هر کار را زلایق آن هست تاثیر و جزا)) ((کژ روی جف القلم کژ آیدت راستی آری سعادت زایدت)) ((ظلم آری مدبری جف القلم عدل آری برخوری جف القلم ((چون بدزدد دست شد جف القلم خورده باده مست شد. جف القلم. )) (مثنوی) یا جف القلم بماهو کائن الی یوم الدین. خشک شد خامه بانچه او بودنی است تا روز قیامت. قلم تقدیر بودنیها را نوشت و بیاسود (دیگر بر لوح محفوظ چیزی تازه نوشته نخواهد شد) : ((گفت آنچه در سابق تقدیر رفته است جف القلم بما هو کائن الی یوم الدین. . ))
جف
جماعت و گروهی از مردم فراهم آوردن و بردن مال خود را
جفا جف
لباس، جامه
فرهنگ معین
(جَ فَّ) [ع.] (ص.) خشک، بی آب، پژمرده.
هر چیز تُهی، سالخورده، کهن. [خوانش: (جُ فّ) [ع.] (اِ. ص.)]
فرهنگ فارسی آزاد
جَُفّ، خشک- توخالی- مُصْلح- بزرگ قوم- اکثر و بیشترِ (مردم)،
بیوگرافی
بازیگر (1913- کالیفرنیا - آمریکا 1998) تحصیلاتش را در رشته علوم سیاسی به پایان برد. کارش را در تئاتر آغاز کرد و در اواخر دهه 1930 با اجرایی از اتللو وارد برودوی شد. با قدی بلند و ظاهری بلوند، در عین حال خشن، بیشتر در فیلمهای وسترن و حادثهای نقشهای دوم منفی را به عهده میگرفت. با مجموعه تلویزیونی «شکار دریایی» به شهرت رسید. از فیلمهایش: کلهگندهها، هلاک شده، عزیزم، بچهها را گنده کردم، هواپیما، دنباله، مرد زمستانی، جو علیه آتشفشان، دره سرخ، کُلت، علف آبیرنگ.
معادل ابجد
305