معنی جل

فرهنگ معین

جل

(جَ لَّ) [ع.] (فع.) بزرگ است، کبیر است.،~الخالق بزرگ است آفریننده.،~جلاله بزرگ است شکوه او (خدای).

پارچه از هر جنس، پوششی برای چارپایان، پالان. [خوانش: (جُ لّ) [ع.] (اِ.)]

(جَ) (اِ.) نک چکاوک.

فرهنگ عمید

جل

=چکاوک

پوشاک چهارپایان، پالان،
پارچه، گستردنی، پوشاک، و امثال آن‌ها که فرسوده باشد،
پوشش،

حل جدول

جل

فرش.

پالان، پوشش ستور، پارچه ژنده، فرش

پالان، پوشش ستور، پارچه ژنده

پارچه ژنده

پالان

پوشش ستور

مترادف و متضاد زبان فارسی

جل

پلاس، پوشش، گلیم، نمد، همه

فارسی به عربی

جل

بطانیه

گویش مازندرانی

جل

دور، دوره، نوبت، نام درختی است

برکه ی عمیق – گود – عمق

پالان، پارچه ی کهنه، پارچه ی ارزان قیمت

فرهنگ فارسی هوشیار

جل

پالان و بمعنی قسمت بزرگ چیزی بمعنی بزرگ مانند جل الخالق بمعنی بزرگ مانند جل الخالق

فرهنگ عوامانه

جل

به معنی فرش است.

فرهنگ فارسی آزاد

جلّ

جَلَّ، صیغهء مُفرد مذکّر غائب از جَلَّ- یَجِلُّ- جَلالاً و جَلالَتاً می باشد (به ذیل کلمهء جلال مراجعه شود)، در مدح و ثنا، فعلِ بعضی اَسماء و صفات میگردد از جمله:

(کلماتِ بعدی)

فارسی به آلمانی

جل

Bettdecke (f), Decke (f)

معادل ابجد

جل

33

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری